-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 فروردینماه سال 1388 18:44
-
لکه
پنجشنبه 5 دیماه سال 1387 20:46
بودن فراتر از زیستن است چه بسا کسانی که زنده نیستند اما هستند و کسانی که زنده اند اما نیستند گاه روزگار آنچنان است که مجال خواستن را از آدم می رباید و چه خوب هم این کار را میکند و تا می آیی در هوایی نفس بکشی که نسیم آرامش در آن می وزد طوفان گرد و خاک حوادث بلند میشود و همه چیز تیره و تار میشود و وقتی که فرو می نشیند...
-
یلدا
سهشنبه 26 آذرماه سال 1387 18:25
این منم در شب یلدای من اندوه و گریه ی هاهای من این منم تنها خسته و بیزار از این شب و شب های فردا های من
-
به یک دوست
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1387 20:23
نیامدم تولدت مرا ببخش و تمام آدم های بد را ببخش تو خوب باش و خوبی کن حرف های بی یهانه را ببخش
-
دوباره
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1385 21:16
دوباره باز آمده ام با ناز باز از سر آغاز با آواز و بی ساز با سینه ی پر راز درد و غم و اندوه که بسیار چه گویم که نگویم نیشتری کم تر بر زخمه ی چرکین حقایق و خلایق هر چه لایق
-
؟
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1385 00:01
بهانه کنار آشنایی تو آشیانه می کنم فضای آشیانه را پر از ترانه میکنم کسی سوال می کند : به خاطر چه زنده ای ؟ و من برای زندگی تو را بهانه می کنم هرکی میدونه شاعر این شعر کیه تو کامنت بگه و جایزه بگیره
-
آخرین یادداشت او
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1385 19:49
دیر آمدی من رفتم ... با آنکه زود تر از تو آمده بود دنبالم نیا
-
مرده نامه
یکشنبه 11 تیرماه سال 1385 22:37
مرده نامه سلام حالم خوب نیست چون اصلا حالم نیست جای بعضی از شماها اینجا خیلی خالیست دلم برای کمی هوای تازه تنگ شده اینجا هیچ وقت کولر هارا روشن نمی کنند برای ما خوب نیست برای ما تنها چیزی که خوب است اینست که گاه گاهی برای شما بنویسیم فعلا باید بروم فرو در خودم خدانگهدار امضا: مرده
-
شعری از حسین پناهی
سهشنبه 6 تیرماه سال 1385 00:20
تاسه در گهواره از گریه تاسه می رود کودک کر و لالی که منم هراسان از حقایقی که چون باریکه ای از نور از سطح پهن پیشانیم می گذرد خواهران و برادران نعمت اندوه و رنج را شکر گذار باشید همیشه فاصله تان را با خوشبختی حفظ کنید پنج یا شش ماه خوشبختی جز رضایت نیست به آشیانه با دست پر بر می گردد پرستوی مادر گمشده در قندیل های...
-
این یک شعر نیست
سهشنبه 30 خردادماه سال 1385 03:56
این یک شعر نیست نه سعی نکن شعر گونه بخونی ایش یا سرودی بر لب کودکی سازیش مرثیه گونه ای ایست در سوگ چون تو در سوگ ما در سوگ خدا ودر مرگ دروغی چون حقیقت بیاندیش بر شک خودت شک کن بر عشق بر وطن من بر ترس ما که زاده ی افسون اهریمنان است و خدایی که دگر در این نزدیکی نیست
-
آه ...
دوشنبه 29 خردادماه سال 1385 02:17
آه از این زمانه که نیست در آن آدمیت سیال آه از من از تو و آنانی که چو خر مانده اند به گل و احساسی که هر روز حالمان را بهم میزند از اینکه محکومیم به زندگی چشمانت را ببند چیز دیدنی ی نیست چیزی برای دیدن نیست اینها که می بینی حجم هایی برای پر کردن محیط مرده ی شهر توست و امید وار باش خداوندگاری خواهد آمد از جنس درد های...